بلاتکلیفی

ساخت وبلاگ
من روزگار غربتم را دوست دارم
اين حس و حال و حالتم را دوست دارم

يك عكس كوچك توى جيبِ كيفِ پولم
تنها ترين هم صحبتم را دوست دارم

بر عكس آدم هاى دل بسته به دنيا
هر تيك و تاكِ ساعتم را دوست دارم

امشب دوباره خاطرت مهمان من بود
مهمانى بى دعوتم را دوست دارم

هر چند باعث مى شود هر شب ببارم
اما دل كم طاقتم را دوست دارم

عادت شده اين گريه هاى بى تو ، هرچند
مى خندى امّا عادتم را دوست دارم

بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 132 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 20:53

اين روز هاى سرد و زمستانى كه مى گذرند
هر روز
قلبى در ميانشان آتش مى گيرد
بعضى هايشان از نبود يك نفر
بعضى ديگر
از دوست داشتن هاى
يك طرفه بى برگشت
كمى كه مى گذرد
خاكسترى از جنسِ دلتنگى مى شوند
اما اين پايانِ راه نيست!
دلتنگى ،
روح عاشق را سمت دلدارش ميكشاند
خوب يا بدش را نمى دانم
اما چه زيباست
سوختن به پاى كسى كه دوستش داريم... بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 20:53


در " نقاشی هایم " تنهاییم را پنهان میکنم...
در " نوشته هایم " درد دلم را...
در " دلم " دلتنگی ام را...
در " سکوتم " حرف های نگفته ام را...
در " لبخندم " غصه هایم را...
" دل " من.........
چه خردساااااال است...!!!
ساده می نگرد..!!
ساده می خندد..!!
ساده می پوشد..!!
ساده می گرید..!!
" دل " من.........
از تبار دیوارهای کاهگلی است...!!!
ساده می افتد..!!
ساده می شکند..!!
ساده می میرد..!!
"" خیلی ساده"" بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 92 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07

خدایا...
عشق من میشی؟
عزیزدلم میشی؟
خسته م..
تنهام..
میخوام تنهاییمو تو پر کنی؟
با همه ی بزرگیت، پا میذاری تو قلب کوچیکم؟
ﺧﺪﺍﻳﺎ...
ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺭو اﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﯽ ؟
ﻣﯽ شه من ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ ﺗﻮ ﺑگی :
ﻣﮕه خدﺍت ﻧﺒﺎﺷه ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨطوری ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ. .
ﻣﯽ شه ﻣﻦ ﺑﮕﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ ؟
ﺗﻮ ﺑﮕی : ﺟوﻥِ ﺩﻟﻢ...
ﻣﯽ ﺷه ﺑﯿﺎم پیشت؟بیام و دیگه هیچوقت برنگردم... بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 97 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07

از تو میگمو شب آروم میشه از تو میگم و نفس میگیرمیه روز از همین روزای پیش روتو رو از زندگی پس میگیرم کوچه ها هوای بارون دارنپنجره پر شده از مرگ درختتو یه روزی یاد من میفتیهر نفس با آخرین برگ درخت کافه ها رو پی تو میگردمصندلی به صندلی میز به میزتو ، تو پاییز رسیدی باید تو رو پس بگیرمت از پاییز خش خش برگا رو که میشنومفصل خوشبختی من سر میرسهجای خالیت منو آتیش میزنهوقتی تقویم به آذر میرسه حتی #یلدا نتونست صبر کنهتا دلم دوباره به حرف بیادرو سرم رد زمستونه ببینتو نیومدی داره برف میاد کافه ها رو پی تو میگردمصندلی به صندلی میز به میزتو ، تو پاییز رسیدی باید تو رو پس بگیرمت از پاییز بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 76 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07

 پاییز که می شود : خواهش می کنم از خانه بیرون نزن نه بخاطر سردی هوا بل به خاطر دل من که زود عاشق می شود در این هوا باران که می بارد : خواهش می کنم از خانه بیرون نیا نه بخاطر خیسی باران بل به خاطر دل من که زود دل می بازد اخرش این غروب پاییز واین هوای باران مرا می کشد در عشقی که از مهر تو می کشم.‌. بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 82 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07


"شما لطف دارید"


پاسخ دوستت دارم های بعد توست!

بعد از تو "ممنون" اوج پاسخ گرم من است
و "سپاس" نهایت عکس العمل...!

پس از تو دیگر "دوستت دارم"
پاسخ دوستت دارم نیست!

و "عاشقت هستم" حرف غریبی ست!

ای عشق در من تقلا مکن
هوای یک نفره مرا کافیست!

بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 95 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07

عاشق پاییزم آذر ماه رو دوس دارم و برایم دوست داشتنی شد" عاشق پاییز شدم"وقتی ۱۷ آذر اومد با خودش خیلی چیزا برام آورد ......چیز هایی از جنس خاطرات تو........خاطراتی که هیچ وقت فراموش نخواهند شد. "دوستت دارم" چ فصل پیچیده ای استپاییز رو میگمفصل دل بستنفصل جدایی فصل باریدن فصل وزش باد سرد بی مهریفصل عکس های تکی رو برگ های نارنگی فصل عابران دو نفره زیر چتر "می ترسم از پاییز" آخرین ایستگاه پاییز نزدیک است چند قدم آنطرفتر رو به سوی زمستان اندوهت را به برگها بسپار آذر ماه من است،اما رسیدیم به حماسه آذر "۱۷آذر" روزی که من آغاز شدم. بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 77 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07

آذر
این ته تغاریِ پاییز
تمامِ احساساتش را خرج می کند
تا خلق کند عاشقانه ترین ساعات را
در کوچه پس کوچه های باران خورده ..

سومین ماه از
سومین فصلِ سال
گذر دقیقه ها را کند میکند!
گویی آذر ،
باران را شراب هفت ساله ای می پندارد
که تنها دقیقه ای برای مستی ساکنانش کافیست ..

آذر
این دُردانه ی فصلِ عاشقانه ها
جانش را هدیه میکند
به بارانِ پاییزی که
عاشق
دانه برف شده است..

بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 127 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07

ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﺳﺖ؟ ﺑﻪ ﺧﺰﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭﺗﻮ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﮔﺬﺷﺖ؟ ﺑﻪ ﻫﺠﻮﻡِ ﻭﺣﺸﯽِ ﺻﺮﺻﺮِ ﺧﺎﻣﻮﺷﯽِ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑُﺮﺩ ﺯﯾﺎﺩ؟ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺠﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﯿﺎﻧﺪﯾﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺑﺠﺎﯼ ﺗﻮ ﺳﺨﻨﻬﺎﯼ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ ﻣﻦ ﺑﺠﺎﯼ ﺗﻮ ﺯﺗﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﮔﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﻩ ﭘﺮﭘﯿﭻ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﻡ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ ﺑﻪ ﮔﻞِ ﻧﺎﺯِ ﺧﯿﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺮﭘﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺻﺪ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻓﺮﺍﻗﺖ ﺯﺩﻡ ﻭ ﻧﺸﻨﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﺯﺷﻬﺎﯾﻢ؟ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺖ ِﺷﺮﺍﺏِ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ آﻥ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ؟ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﺎﺭ ﺍﻣﺸﺐ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﺏ,ﻭﺟﺪﺍﻧﺖ ﺁﺯﺍﺩ ﻣﻦ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﻭﺍﺩﯼِ ﺣﺮﻣﺎﻥ ﺯﺩﻩ، ﺭﻩ ﺭﺍ ﺑﻠﺪﻡ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪﻡ ﺗﻮ ﻣﯿﺎﺯﺍﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﺯ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎﺗﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯ،ﻫﻤﻪ ﺷﺐ،ﻫﻤﻪ ﺟﺎ، ﻫﻤﻪ ﺗﻦ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ تو ﻧﺪﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ.. ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ ﺑﺎ ﻏﻤﺖ ﻣﻮﯾﻪ ﺯﺩﻡ, ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺳﻮﺧﺘﻢ ﺁﺗﺶ به ﺍﯾﻦ ﺳﯿﻨﻪ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ.. ﺗﻮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻟﻤﺤﻪ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺩ ﺷﺪﯼ،ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ ﻣﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ آﻥ ﺩﻡ ﺷﺎﺩﻡ،ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺟﺎﯼِ ﻏﻤﺖ ﺑﻮﺩ ﺭُﺧﻢ ﺁﯾﻨﻪ ﯼِ ﺷﺎﺩﯼِ ﺗﻮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ ﻗﻔﻞ اﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻫﻼِﻝ ﺳﺮﺥ ﺭﻧﮓِ ﻣﺴﺘﯽ ﺁﻭﺭ، ﺑﮕﺸﺎ ﺭﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ،ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﻮﺧﺘﻦِ ﯾﮑﻄﺮﻓﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﮔﻮﯼ ﻭ ﺧﻼﺹ ﮐﻦ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺗﯿﺮﻩ ﯼ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ تو ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ؟ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺮﻣﻦِ ﺳﻮﺯﺍﻥِ ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺧﺒﺮﯼ؟ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﯼ؟ ﺗﻮ ﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﺧﺒﺮﯼ؟ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯽ؟ ﻗﺪﺭِ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ، ﺣﺮ بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 125 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07

سکوت مفهوم سکوت برایم پر از معناهای بیشماری بوده مثل دلتنگی یاخواستن بیش از حد یک فرد گاهی هم معنای قهر خیلی اوقات پیش آمده که در نوشته هایم به جای سکوت سه نقطه مینویسم ، سه نقطه که میتواند مفهوم خیلی از حرف های ناگفته ی پس ذهن و دلم را داشته باشد . مثل دوست داشتن عمیق ،که وصف ناپذیر است . يایک دلتنگی بزرگ که همیشه یاد آور "تُ "است . چقدر دلم برای دوباره بودنت تنگ شده براي صدا كردنت برای آغوش کشیدنهای بی دلیل وبا دلیلت برای آن خاطرات خوش که گاهی لبخندی زیبا برلبهایمان می نشاند. پاییز وهوای سردش هميشه وهميشه بودنت را یادت را حست را در ذهنم در قلبم شکوفا می‌کند . کاش می ماندی... شاید !!هرگز نمی رسیدیم به یک انتها ي مشترك ولی ... بی شک !!بودنت به مراتب بهتر از رفتنت بود . دلتنگی سخته ... نبونت سخته،.. کاش ...خاطراتت را هم همراه خودت میبردی باز من ماندم و بیشماری از کاش ها.... كه در ذهن وقلبم باقي مانده . چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم آمدنت را سکوت کردم داشتنت را سکوت کردم رفتنت را سکوت کردم انتظار بازگشتت را هم حالا نوبت توست باید در سکوت به تماشا بنشینی. بلاتکلیفی...
ما را در سایت بلاتکلیفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sanik7sp1 بازدید : 81 تاريخ : جمعه 1 دی 1396 ساعت: 16:07